صمیمیت با مردم
ابو عبیده گوید: من رفیق و همراه امام باقر(ع) بودم. سوار بر مرکب که می شدیم نخست من سوار می شدم بعد او. به هر کس که می رسید احوال پرسی می کرد و دست می داد و وقتی از مرکب پیاده می شد با رهگذران سلام و احوال پرسی می کرد و دست می داد. عرض کردم:مولای من، من از هیچ کس چنین ندیده ام که با مردم این چنین صمیمی باشد؟ فرمود: مؤمنان وقتی بهم می رسند و با هم مصاحفه می کنند تا دست در دست هم دارند گناهانشان آنگونه می ریزد که برگهای پائیزی از درخت می ریزد، و خداوند به آنها نظر می کند تا از هم جدا گردند.
داستان صاحبدلان/ محمد محمدی اشتهاردی
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط زهره رستمي در 1396/05/24 ساعت 09:59:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید